نقش و قشر علم را بگذاشتند رایت علم الیقین افراشتند
خورده کاری های علم هندسه یا نجوم وعلم وطب فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه از علم بنای آخوراست که عماد بود گاو اشتر است
بهر استقبای حیوان چند روز نام آن کردند این گیجان رموز
عین راه حق وراه منزلش صاحب دل داند آنرا با دلش
علم رسمی سر به سرقیل است و قال نه از آن کیفیتی حاصل نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام مولوی باور ندارد این کلام
علم نبود غیر علم عاشقی ما بقی تلبیس ابلیس شقی
هرکه نبود مبتلای ماه روی اسم او از لوح انسانی بشوی
نظرات شما عزیزان: